[ad_1]
آریل پروکاچیا در طی پانزده سال گذشته، به روشهای مختلفی دربارهی چگونگی برش یک کیک فکر کرده است. دلیلش هم این است که این دانشمند کامپیوتر هاروارد سه فرزند دارد که در طی سالهای گذشته برایشان چندین جشن تولد گرفته است. او میداند ایستادن با یک چاقو در مقابل یک شاهکار چندلایه چه حسی دارد.
دلیل دیگر این علاقه میتواند این باشد که پژوهشهای پروکاچیا متمرکز بر بررسی قوانین ریاضی برای تقسیم اشیاء است. در ۷۵ سال گذشته بسیاری از پژوهشگرها از جمله پروکاچیا، تلاش کردند به پرسشی ساده پاسخ دهند: کدام روش بریدن کیک تضمین میکند تمام اشخاص حاضر در جشن تولد از سهم کیکی که دریافت میکنند، خوشحال هستند؟
پاسخ به پرسش فوق فراتر از یک جشن تولد ساده است. به نوشتهی ساینس نیوز، تأمل دربارهی بریدن کیک در واقع به زیرشاخهای وسیع از ریاضی ربط دارد که هدف آن تقسیم عادلانهی منابع است. این مسئله زمینهساز الگوریتمهایی شد که به تخصیص غذا در میان جوامع گرسنه، چگونگی تقسیم اجارهخانه یا کارهای روزمره در میان هماتاقیها، چگونگی کشیدن مرز برای رسیدن به مناطق عادلانهی رأیگیری و بسیاری از موارد دیگر ربط دارند.
مسئلهی برش کیک در واقع یک استنتاج بسیار دقیق را به پرسشهایی دربارهی اولویتهای انسان و مسائل جهان واقعی ربط میدهد، بهطوری که نه تنها ریاضیدانها بلکه دانشمندان کامپیوتر، اقتصاددانها، دانشمندان اجتماعی و کارشناسان حقوقی را هم به خود جذب میکند. پرسشهای برابری یا نابرابری معمولا به صورت جهانی مطرح میشوند. به گفتهی پروکاچیا، از مدل برش کیک میتوان به مفهوم انصاف رسید و دربارهی آن استدلال کرد.
به گفته استیون برامز، نظریهپرداز بازی و دانشمند علوم سیاسی دانشگاه نیویورک، کیک در واقع استعارهای برای هر کالای تقسیمپذیر مثل زمین، زمان یا به طور کلی منابع محدود است. وقتی دیدگاههای مرتبط با برش کیک را روی مسائل بینالمللی پیادهسازی کنیم، میتوانیم راهحل بسیاری از مشکلات را به دنیا ارائه دهیم.
کارشناسها همچنین بارها و به شکلهای مختلف الگوریتمها یا قوانین ریاضی را برای برش عادلانه کیک ارائه دادهاند. این روشها اغلب اوقات متمرکز بر کیکهای مستطیلی هستند. با اینحال مسئلهی جدید برش پای بر دسرهای دایرهای یا پیتزا تأکید دارد. سادهترین قوانین نشان میدهند چگونه یک کیک را به صورت عادلانه بین دو نفر تقسیم کنید: شخصی کیک را به دو قسمت تقسیم میکند که تصور میکند از لحاظ ابعاد برابر هستند و شخص دیگر قطعهی اول را برمیدارد. هر شخص بخشی از کیک را دریافت میکند که به باور او به اندازهی برش طرف مقابل ارزشمند است. قدمت گزارشهای تقسیم عادلانه به یونان باستان بازمیگردد.
در دههی ۱۹۴۰ میلادی، ریاضیدانها به صورت جدی به روشهای تقسیم عادلانهی کیک علاقه نشان دادند. آنها چگونگی تقسیم عادلانه در میان سه نفر را بررسی کردند. این دیدگاه به توسعهی الگوریتمها به تعداد دلخواه افراد و پرسشهای پیچیدهتری مثل برابری چیست و چگونه آن را ثابت میکنید، انجامید.
پژوهشگرها در سالهای گذشته در زمینهی شناسایی کمترین تعداد برش لازم برای تعداد مشخصی از افراد و همچنین حداکثر تعداد برشها به پیشرفتهایی رسیدهاند. با اینکه تعداد برشها میتوانند بسیار زیاد باشند، تمام راهحلها نشان دادهاند این مسئله متناهی است. همچنان تغییرات جدیدی روی مسئله اعمال میشوند.
برای مثال، اگر به جای تک تک افراد، کیکی را برای گروههای چندتایی از افراد برش بزنید چه اتفاقی رخ میدهد؟ یا اگر گیرندگان کیک دربارهی اولویتهای خود دروغ بگویند چه نتیجهای به دست میآید؟ یا اگر نتیجهی تقسیم گسسته باشد، چطور؟ ریاضیدانها با تمرکز بر تعریفهای دقیق و سناریوهای جدید، کاربردهای جدیدی را پیدا کردند و مسئلهی برش کیک را در خط مقدم پژوهشهای برابری قرار دادند.
دستورالعملهایی برای برش عادلانه کیک
آزمایشهای مستند و جستجوی روشهای عادلانه برای تقسیم، به شعری از هسیود با عنوان تئوگونیا بازمیگردد که حدود ۲۷۰۰ سال پیش به نگارش درآمد. بر اساس یکی از داستانها، خدایان و فانیان در شهری اسطورهای به نام مسون (Mecone) درگیر میشوند.
پرومته که خدا و یکی از بزرگترین خیرخواهان بشر بود، برای اهدای قربانی و ساکت کردن خدایان، یک گاو نر سلاخیشده را به دو بخش تقسیم کرد. یکی از آنها حاوی استخوانهای خالی غیرجذاب بود که با لایهای از چربی درخشان پوشیده شده بود و دیگری دارای گوشت مطلوبی بود که زیر بخش نازیبای شکم مخفی شده بود. پرومته از زئوس دعوت کرد تا یکی از آنها را بردارد. زئوس که با چربی درخشان وسوسه شده بود، استخوانها را انتخاب کرد.
در روایت فوق، پرومته سادهترین شکل مسئله برش کیک را با حیله و استراتژی «من میبرم، تو انتخاب کن» ارائه میکند. اما این استراتژی در جهت برابری و انصاف به کار میرود و باید رضایت طرفین را تضمین کند. خروجی هم نسبی است به گونهای که هر بازیکن احساس کند به سهم عادلانهای رسیده است. بنابراین برای دو بازیکن، یک بازیکن سهم خود را ۱٫۲ میداند در حالی که برای سه بازیکن، سهم به اندازهی ۱٫۳ است. و برای مقدار دلخواه گیرندگان کیک، سهم عادلانه به این ترتیب برابر با ۱/n خواهد بود. با اینحال اگر کیک شکل یکسانی داشته باشد، تمام بخشها هماندازه خواهند بود. در شکلهای زیر مسئله برش کیک بین دو نفر شرح داده شده است.
اما اگر کیک سراسر یکسان باشد، مسئلهی برش کیک از لحاظ ریاضی جذابیت چندانی نخواهد داشت. با روش تقسیم معمولی و ترازوی آشپزخانه به راحتی میتوان یک کیک شکلاتی یکپارچه را به هر تعداد قسمت مساوی تقسیم کرد. مسئلهی برش کیک زمانی پیچیده میشود که کیک، شکلی ناهمگن داشته باشد. برای مثال دارای بخشهایی با طعمها و تزئینهای متغیر باشد.
حالا اگر شخصی عاشق گیلاس باشد، شاید کوچکترین بخش با گیلاس دلخواهش را انتخاب کند. در این صورت اصطلاحا مسئلهی «مغایرت نیکبختی» مطرح میشود. همیشه ریاضیات زمانی جذاب میشود که دیدگاههای مخالف به میان میآیند. سناریوی دو نفرهی «من میبرم، تو انتخاب کن» هنوز هم برای چنین مسئلهای صدق میکند. شخص تقسیمکننده، کیک را به دو بخش هماندازه از دید خود تقسیم میکند. انتخابکننده هم برش دلخواهش را انتخاب میکند. اما با افزایش تعداد گیرندگان کیک که هرکدام اولویتهای خود را دارند، راهحل آسان خواهد بود.
هوگو استینهاوس از دانشگاه ورشو یکی از اولین ریاضیدانهایی بود که پیچیدگیهای مسئلهی برش کیک را مطرح کرد. در طول جنگ جهانی دوم با مطرح شدن پرسشهایی مثل تقسیم عادلانهی زمین در مقیاسهای وسیع، استینهاوس استراتژی «من میبرم، تو انتخاب کن» را برای سه بازیکن تعمیم داد. این روش «تقسیمکنندهی تنها» نامیده میشود.
در روش تقسیمکنندهی تنها، یک شخص که در اینجا به فرض آن را آلیس مینامیم، کیک را به سه بخش که به عقیدهی خود مساوی هستند، تقسیم میکند. هر تکه برابر با ۱٫۳ کل کیک است. دومین شخص یعنی باب، تکهی دلخواه را انتخاب میکند. حالا دو تکه باقی میماند، در اینجا شخص سوم به نام کارلا، تکهی بعدی را انتخاب میکند و در نهایت آلیس هم تکهی باقیمانده را برمیدارد.
با اینحال اگر باب یا کارلا یک تکهی یکسان را نخواهند، آن تکه کیک به آلیس میرسد. دو تکهی باقیمانده که ارزش آنها برابر با ۲٫۳ از کل است، دوباره ترکیب شده و با روش «من میبرم تو انتخاب کن» بین باب و کارلا تقسیم میشوند. استینهاوس در سال ۱۹۴۸، این الگوریتم را در مقالهای کوتاه با عنوان Econometrica توضیح میدهد. این مقاله یکی از دقیقترین بررسیها از مسئله برش کیک است.
روش استینهاوس تنها برای سه نفر نتیجهبخش است، اما او در همان مقاله توضیح میدهد دو نفر از همکارانش این روش را برای تعداد دلخواه تعمیم دادهاند. روش استینهاوس با عنوان «آخرین کاهنده» شناخته میشود و به این صورت است: شخص اول، تکهای از کیک را که به نظر میرسد سهم منصفانهای است، جدا میکند و آن تکه را به نفر بعدی میدهد.
بازیکنان باقیمانده این فرصت را دارند که بخشی از کیک را ببرند (اگر تصور کنند بیشتر از سهم برابر است) یا آن را به شخص دیگری بدهند (اگر فکر میکنند منصفانه یا کمتر منصفانه است). وقتی تمام اشخاص فرصت تقسیم یا کاهش یک برش را داشته باشند، آخرین شخصی که برش را انجام میدهد، تکهی کیک را دریافت کرده و از بازی خارج میشود.
در نهایت تکهی بریده شده مجددا با باقیماندهی کیک ترکیب میشود و فرآیند فوق برای بازیکنان باقیمانده تکرار میشود. وقتی تنها دو بازیکن باقی ماندند، از استراتژی «من میبرم تو انتخاب کن» استفاده میشود. در شکلهای ذیل میتوانید فرآیند روش «آخرین کاهنده» را ببینید.
برامز، روش آخرین کاهنده را روشی برجسته میداند زیرا تضمین میکند هر شخصی تکهای را که به زعم خود عادلانه میداند، انتخاب میکند، اما این روش بینقص نیست زیرا مسئلهی حسادت را درنظر نمیگیرد. در هر دو روش آخرین کاهنده و تقسیمکنندهی تنها، شخصی که زودتر از بازی خارج میشود در نهایت به تکهای طمع دارد که بعد از او در بازی تقسیم شده است. این در حالی رخ میدهد که آن شخص ممکن است در ابتدا سهم خود را منصفانه بداند.
محدودیت کاربردی دیگری برای روش آخرین کاهنده وجود دارد: با توجه به تعداد کافی بازیکنها، کیکی که در نوبتهای بعدی باقی میماند به تعداد زیادی برش تقسیم شده یا حتی به خرده نان شباهت پیدا میکند. در نتیجه اشخاص بعدی ممکن است ارزشی برای این کیک قائل نشوند.
آیا برش کیک میتواند خالی از حسادت باشد؟
از زمان معرفی روش آخرین کاهنده، مسئلهی برش کیک توجه بخش مهمی از ریاضیدانها را به خود جلب کرد.. در دههی ۱۹۶۰ گامی مهم در جهت این مسئله برداشته شد. جان کانوی و جان سفلریج به صورت مستقل از یکدیگر به الگوریتم جدید برش کیک برای سه نفر دست پیدا کردند. برخلاف کارهای استینهاوس و همکارانش، دستورالعمل جدید بدون حسادت و به صورت منصفانه کیک را بین دریافتکنندگان تقسیم میکرد.
به عقیدهی هریس عزیز، پژوهشگر ریاضی، دستیابی به راهحل بدون حسادت که در آن هیچ طعمی بر تکهی دیگری وجود نداشته باشد، کار آسانی است. بر اساس راهحل آسان اگر کیک را کنار بگذارید و هیچ تکهای را بین افراد تقسیم نکنید، کسی هم برای حسادت وجود نخواهد داشت.
بااین حال اگر کیک سر از سطل زباله دربیاورد، کسی خوشحال نخواهد بود. در طرح رضایتبخشتر کانوی و سلفریج، آلیس در ابتدا کیک را به سه قسمت که به باور او برابر هستند، تقسیم میکند. سپس باب دوباره یکی از تکهها را به دلخواه تقسیم میکند. کیکهای برش خورده کنار گذشته میشوند. حالا کارلا از میان سه تکهای که آلیس تقسیم کرده، انتخاب میکند. سپس ترتیب برعکس میشود و اگر کارلا تکهای را که باب برش زده انتخاب نکند، باب آن را برمیدارد. در نهایت آلیس تکهی باقیمانده را برمیدارد. سپس گیرندهها به سمت تکههایی که مجددا برش خوردهاند رو میآورند و این پروتکل تکراری تقسیم، برش و انتخاب ادامه پیدا میکند.
با اینحال به مدت چنددهه، راهحل برش کیک بدون حسادت برای تعداد دلخواه گیرندگان گیجکننده بود. در اواخر دههی ۱۹۸۰، ریاضیدانی به نام سال گارفونکل در برنامهی تلویزیونی خود با عنوان «برای تمام اهداف کاربردی: مقدمهای بر ریاضیات معاصر»، مسئلهی حلنشدهی برش کیک و پرسشهای مرتبط با تقسیم عادلانه را مطرح کرد.
مسئلهی برش کیک در نهایت بدون راهحل باقی نماند. در سال ۱۹۹۵، برامز و آلن دی تایلور، رویهای جدید را ابداع کردند که کیک را برای چهار نفر تقسیم میکند، بهطوری که هیچ شخصی به سهم دیگری حسادت نکند. این روش هم مبتنی بر روش بریدن تکههای کانوی و سلفریج بنا شد و رویهی مشابهی را برای تمام زوجهای احتمالی گیرندگان کیک اعمال کرد. برامز و تایلور چگونگی تعمیم رویه به تعداد دلخواه افراد را توضیح دادند.
با اینحال روش فوق هم محدودیتهایی داشت. برای مثال، هیچ تضمینی وجود نداشت که تعداد برشهای لازم چقدر باید باشد. در واقع آنها در حالت کلی نشان دادند که تعداد برشها میتواند بین ۳ تا ۳ میلیون عدد باشد.
چندسال بعد ریاضیدانهایی به نام جک رابرتسون و ویلیام وب از دانشگاه ایالتی واشنگتن در پولمن، مدل محاسباتی سودمندی را توصیف کردند که میتوان از آن برای تحلیل تعداد گامها به ویژه تعداد برشها و ارزیابیهای لازم در یک الگوریتم استفاده کرد. این محاسبات ثابت کردند هیچ تعداد حداکثر برشی را نمیتوان برای الگوریتمهای شناختهشده در آن زمان پیشبینی کرد که بتوانند کیک را با تکههای برابر و بدون برانگیختن حسادت برای تعداد دلخواه بازیکنان تقسیم کنند.
در طی چند دههی بعد، تعداد زیادی از ریاضیدانها به جستجوی کران بالای مسئلهی برش کیک بدون حسادت پرداختند. در صورت عدم پیدا شدن راهحل، این مسئله میتوانست تا ابد ادامه پیدا کند. علاوه بر این به گفتهی پروکاچیا هیچکس حداقل برشها را محاسبه نکرده بود.
آیا مسئله بریدن کیک نامتناهی است؟
پروکاچیا هرگز وقت خود را صرفا متمرکز بر مسئله برش کیک نکرد. در واقع او در سال ۲۰۰۸ واحدی به نام مبانی ریاضیات هوش مصنوعی را تدریس میکرد. یک روز پس از ارائهی سخنرانی دربارهی تخصیص منابع و مدل رابرتسون، وب، متوجه شد میتواند کران پائینی (حداقل تعداد برشها) را برای بریدن کیک بدون حسادت برای تعداد دلخواه از افراد پیدا کند. کران پائینی تقریبا برابر با n2 برش بود که در آن n برابر است با تعداد گیرندگان کیک.
به این ترتیب پروکاچیا اولین مقالهی خود را دربارهی کیک نوشت. او همچنین مهارت خاصی در انتخاب عنوانهای جذاب برای مقالههای ریاضی داشت. مقالهی کران پائین در سال ۲۰۰۹ با عنوان «تو باید به کیک همسایه طعم کنی» منتشر شد. در سال ۲۰۱۰ او در مقالهای با عنوان «حقیقت، انصاف و بریدن کیک» همکاری کرد که مسئلهی حقگویی را مطرح میکرد و در عین حال تناسب و حذف حسود را تضمین میکرد. در صورتی که شخصی اولویتهای خود را در طول بریدن کیک مخفی کند، این احتمال وجود دارد که به سهمی نابرابر برسد.
[ad_2]
منبع
