[ad_1]
نوشته و ویرایش شده توسط مجله ی سمسون
مشکل هر دو سناریو این است که مدلهای تکاملی برای ابرنواخترهای نوع Ia پیشبینی میکنند که باید پرتوی ایکس نیز وجود داشته باشد؛ اما نبوده است پرتو ایکس در رابطه تِلیوس، موضوعی گیجکننده است.
بر پایه گمان دیگر، تِلیوس باقی مانده یک ابرنواختر نوع Iax است؛ نوعی از ابرنواختر Ia که بهطور کامل کوتوله سفید را نابود نمیکند، بلکه یک ستارهی «زامبی» بهجا میگذارد. این فرضیه بهخوبی با ویژگیهای تابشی تِلیوس سازگار است؛ اما در این صورت باید در فاصلهای زیاد نزدیکتر، یعنی نزدیک به ۳۲۶۲ سال نوری قرار داشته باشد.
تلیوس امکان پذیر باقیمانده نوع خاصی از ابرنواختر موسوم به Iax باشد
در سناریوی فوق، تِلیوس با عرض تقریبی ۱۱ سال نوری مقداری کوچکتر خواهد می بود. حتی ستارهای در همین فاصله نیز شناسایی شده که میتواند کاندیدای همان ستارهی زامبی باشد؛ اما هیچکدام از اندازهگیریهای جدا گانه دیگر برای تعیین فاصلهی تِلیوس، این چنین فاصلهی نزدیکی را قبول نمیکنند.
این چنین مشکلاتی علتشدند که نوشته شگفت تقارن تقریبا کامل تلیوس مقداری به حاشیه برود. باقی مانده ابرنواخترها تقریباً همیشه به نوعی نامتقارن می باشند. خود انفجار امکان پذیر نامتقارن باشد؛ مواد در حال انبساط امکان پذیر به گاز یا غبار بینستارهای که از قبل در آن نزدیکی وجود داشته برخورد کنند و در نهایت، پوسته آنقدر گسترش مییابد که اغاز به تکهتکهشدن میکند.
بااینحال، اگر ابرنواختر بهصورت متقارن رخ دهد و در منطقهای خلوت و خالی از ماده منفجر بشود، میتواند بهطور متقارن منبسط بشود. در این حالت، فقطً تا این مدت به مرحلهی تکهتکهشدن نرسیده است. این چنین اتفاقای به ندرت رخ میدهد، اما غیرممکن نیست و همین علتمیبشود تِلیوس واقعاً خاص و دلنشین باشد. فقط باید زیاد تر آن را بازدید کنیم تا داستانش را بفهمیم.
مطالعهی پژوهشگرها به مجلهی نشریات انجمن اخترشناسی استرالیا ارسال شده و هماکنون در پایگاه پیشانتشار کردن آرکایو در دسترس قرار دارد.
دسته بندی مطالب
[ad_2]
